نهمین ماه تولد یگانه زهرا و تولد بابایی _ 27 / شهريور /90
امید زندگی ما، دیروز وارد ده ماهگی شدی و چه زود میگذره! انگار همین دیروز بود که بدنیا اومدی. بازم خدا رو شکر میکنم که ما تو رو داریم و خیلی خیلی هم دوست داریم.
عزیز دلم، نه ماهگیت مبارک
تازه یه چیز دیگه اینکه دیروز تولد بابایی هم بود و این اولین سالی بود که روز تولد بابا ، یگانه زهرای گلم پیش ما بود.
پارسال توی این روز مامانی تو بیمارستان خوابیده بود، به خاطر مشکل بدی که پیش اومده بود و اون موقع همه ما نگران بودیم و دعا میکردیم که نی نی نازمون تو دل مامانی سالم بمونه.
برای بابایی تو بیمارستان تولد گرفتم که اون روزا بابایی هم مثل بقیه نگران و ناراحت بود.
ولی خدا رو صدهزار بار شکر که نازگل ما صحیح و سالم همراه مامان تو دلش تا وقت بدنیا اومدنش موند.
بابای مهربونم دوستت دارم، تولدت مبارک
اینم چندتا عکس دیگه از دیشب
اینم آخر شب که سه تایی رفتیم پارک، چون شما یه چرت نیم ساعته زده بودی و ساعت 12شب سرحال بودی
نفس مامان و بابا