یک خبر خوب _مروارید سفید 6 / شهريور / 90
وای دخترم نمیدونی چقدر خوشحالم
توی بغلم نشسته بودی و طبق معمول که میخوای همه چیزو بکنی تو دهنت، دست منو کشیدی رو لثه هات که یک دفعه...
احساس کردم یه چیزی رو لثه هاته ، نگاه کردم دیدم بله بالاخره این مروارید کوچولو خودشو نشون داد!
واقعا احساس خاصی بود ، با هیجان به بابایی که پیش ما نشسته بود گفتم، بابایی هم خیلی خیلی خوشحال شد و هی تو رو بوس میکرد.
هیچ وقت فکر نمیکردم با دندون درآوردنت اینقدر خوشحال و هیجان زده بشم، این احساس رو فقط مامانایی که مزه اونو چشیدن درکش میکنن.
مبارک باشه عسلکم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی