یگانه زهرا و برف-21/بهمن/90
قشنگم، پارسال زمستون خیلی کوچولو بودی و نمیشد زیاد ببریمت بیرون. ولی الان دیگه خانم شدی، بزرگ شدی، توی یکی از روزای سرد سه تایی رفتیم سمت آبعلی و بـــــــــــرف.
لپ گلی من، با تعجب مردمو نگاه میکردی که رو برفا سر میخوردن
بعد از اینکه کلی ذوق کردی و با بابایی بازی کردی، شروع کردی به بهونه گرفتن، آخه گرسنه بودی و شیر میخواستی، ما هم مجبور شدیم برگردیم ولی همون مدت کوتاه هم کلی خوش گذشت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی